حــرف های عاشقانه مذهــبی

آنچه که از دل برآید////لاجرم بر دل نشیند*حرفهای دلم و حرفهای شنیدنی رو اینجا میزارم*

حــرف های عاشقانه مذهــبی

آنچه که از دل برآید////لاجرم بر دل نشیند*حرفهای دلم و حرفهای شنیدنی رو اینجا میزارم*

حــرف های عاشقانه مذهــبی

سلام

امیدوارم حالتون خوب باشه .

بنده کربلایی محمد هستم ...
رشته نرم افزار(کاردانی)میخونم...

در این وبم
حرفهای عاشقانه مذهــبی،حرفهای دلم و حرفهای شنیدنی رو میزارم.

طبقه بندی موضوعی

دلم یکمی گرفت امروز...

چهارشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۲، ۰۸:۰۰ ب.ظ

سلامی به گرمایی آفتاب زمستووون


دیشب  در خونه یکی از رفقا رفتیم بعدش بغل خونشون داشتن ساختمون میساختن شب بود نگهبانش توی چادر روی تخت دراز کشیده بود یه پیرمرد مشتی بود بنده خدا میگفت روزی 20هزار تومن که میشه ماهی600هزارتومن  ایال وار هم بود خیلی ناراحت شدم براش  .... و خدا رو شکر کردم که من هنوز کارم به اینجا نکشیده خخخخخخ

بگذریم

امروز  کلاس اولمون که توی آموزشگاه تموم شد داشتیم استراحت می کردیم تو حیاط که کلاس بعدی رو بریم یکی از دوستام که بغلش وایساده بودم و داشتیم با هم حرف میزدیم یه لحظه دستشو دیدم حلقه نامزدی  دستش بود بعد بهش گفتم این چیه گفت حلقه نامزدیه گفتم کی به سلامتی عقد کردی گفت  هووو یک ساله و اینجا بود که گفتم ای دل غـــافل کجای کاری....دلم سوخت میدونید چرا چون اون یکی دوسال از من کوچیکتره...   برام دعا کنید اونی که میخوام خدا نصیبم کنه ...و همچنین شما


ممنون از اینکه خوندین فعلا یا حـــــــق

  • یک جامـــانده

نظرات  (۲)

سلام . خب ان شاء الله  نصیبت بشه ولی زیادیم دیر نیستاااااااااااااااااااااا

به جان خودم دیگه هنگ کردم

مگه شما متولد 73 نیستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بعد این دوستت یکی دو سالم ازت کوچیک تره؟

و یک سالم هست که ازدواج کرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هههههههههههههه چه جالب

پاسخ:
حقیقت تخله دیگه خخخخخخخخ....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی